در مورد پیشینه نوروز و ریشه های آن در سنت فرهنگی منطقه ، نخستین خبرها را از سومر داریم. جشن های آغاز سال سومریان با اسطوره ازدواج مقدس ایزد بانوی سرزمین با خدای مظهر رویش گیاهی، مربوط می شود که به احتمال زیاد باید سومریان آن را از داخل فلات ایران با خود برده باشند.
از اسطوره های سومری که پس از خوانده شدن لوح های یافته شده در محوطه های باستانی سومر رازشان گشوده شده نیز چنین برمی آید که کوهستان های غربی و شمال غربی سومر، یعنی کوه های زاگرس در حوزه لرستان، برای آنان جایگاهی مقدس بوده است؛ همچنین است در مورد ایلامیان .
تحلیل نقش و نگاره های روی اشیاء و آثار یافته شده، و اطلاعات به دست آمده در محوطه های باستانی داخل فلات ایران نیز از حوزه گسترده فرهنگ دوره اسلامی تا مناطق مرکزی و تا حدود سرزمین های شرقی ایرانی و روابط گسترده این مناطق با ایلام حکایت دارد.
ساموئل هنری هوک در کتاب اساطیر خاورمیانه آورده است:
- به نظر می رسد سومری ها از مناطق کوهستانی شمال بین النهرین به منطقه دلتا کوچ کرده باشند.
اساطیر سومری نشان می دهد که شرایط اقلیمی محل سکونت اولیه ایشان، با شرایط موطن جدیدشان بسیار تفاوت داشته است. -
و نیز می آورد:
- تموز و ایشتر ( صورت های بابلی دو موزی و اینانای سومری ) بارها زیر پیکره صنوبر نر و ماده تصویر می شوند . می دانیم در دلتای دجله ? فرات ، درخت صنوبر وجود ندارد، و این درخت بومی ناحیه های کوهستانی است. این نواحی خاستگاه اصلی سومرها بوده است. به علاوه باید به این واقعیت توجه داشت که زیگورات های عظیم، مشخصه معماری معبدهای سومری است و عقیده بر این است که رو به همان جهت خاستگاه اصلی ساخته شده اند:
ساموئل کریمر نیز در کتاب - الواح سومری - می نویسد:
- به نظر سومریان، خدایان بر فراز کوهستان زمین و آسمان، آنجا که خورشید می دمد، اقامت داشتند.
منابع یاد شده و مآخذ دیگر نیز مطالبی از این گونه را براساس اسناد و مدارک مطرح کرده اند که جهت رعایت اختصار از آنها در می گذریم.
علاوه بر نتایج مطالعات تطبیقی اسطوره ها، مطالعات مردم شناسی معاصر درباره آیین ها و مراسم نیز نشان می دهد که صورت نمایشی اسطوره کهن مرگ و باز زنده شدن خدای گیاهی در مناطق گوناگون ایران استمرار یافته است. از جمله، رسم های میر نوروزی، کوسه گردی، پیر بابو ( گیلان ) و مانند اینها. در صورتی که از این گونه رسم ها، در سرزمین های آن سوی میان رودان ( بین النهرین ) نشانه ای در دست نیست.
از حدود چهار هزار سال پیش، مهاجرت آریاییان از سمت شمال فلات ایران، از سرزمین های سردسیری که ? نه ماه زمستان و سه ماه تابستان بود? آغاز می شود، و با ساکنان داخل فلات ایران به بده و بستان فرهنگی می پردازند. کهن ترین سندی که از این مهاجرت تاریخی در دست داریم، کتاب اوستا است. اهورامزدا خطاب به جم ( جمشید ) می گوید:
- ای جم هورچهر، پسر یونگهان-
این زمین پر شده و بر هم آمد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ، و رمه ها و ستوران و مردمان بر این زمین جای نیابند.
آنگاه جم به روشنی به سوی نیمروز به راه خورشید فراز رفت و چنین گفت:
ای سپندارمذ ( = زمین ) به مهربانی فراز رو، و بیش فراخ شو، که رمه ها و ستوران و مردمان مرا برتابی.
پس جم این زمین را یک سوم از آنچه پیشتر بود فراخی بخشید...? ( وندیداد ? داستان جم )
این نقل اسطوره ای که برای ما حکم یک سند تاریخی را دارد، حکایت مهاجرت اقوام آریایی به داخل فلات ایران است. و از متن چنین برمی آید که جنگ و درگیری هم در کار نیست، کار، کاری خدایی است که به خواست اهورامزدا و با نیایش خورشید، به فرمان جم انجام می گیرد.
جم بعدها در تاریخ افسانه ای وحماسی ایران، به جمشید پادشاه پیشدادی و بنیانگزار نوروز تبدیل می شود. اما در اوستا هیچ نام و نشانی از نوروز نیست. بنابراین آریاییان مهاجر، در سرزمین جدید ، که از زمان آنها ? ایران ? نام گرفت، با نوروز آشنا شدند.
پس از استقرار آریاییان، در سوی شمال شرقی ایران و حوزه خراسان بزرگ، اسطوره مرگ و رستاخیز خدای گیاهی، با سیمایی اسطوره ای، حماسی، در داستان سیاوش رخ می نماید، و آن هم با نوروز پیوند پیدا می کند.
- آتش پرستان بخارا هر سال به محلی می روند که احتمالاً سیاوش در آنجا کشته شده است. در آنجا زاری می کنند و قربانی می کنند - ( تاریخ بخارا- نرشخی )
- و هر سالی هر مردی آنجا یکی خروس بَرَد و بکشد، پیش از بر آمدن آفتاب نوروز-
ششمین روز نوروز، بنابر نقل کتاب پهلوی -ماه فروردین روز خرداد- برابر است با روز کین خواهی سیاوش ؛ و مردم خوارزم روز ششم نخستین ماه سال را ابتدای سال قرار می دادند و تاریخ خود را با ? تورد? سیاوش آغاز می کردند.
دکتر بهار بخش نخست داستان سیاوش را به این دلیل که در آن نشانی از اساطیر ودایی وجود ندارد، متعلق به دوره تمدن ایرانی ماوراءالنهر می داند و آن را با اعتقادات، اساطیر و آیین های سومری، سامی، مدیترانه ای مربوط می داند. اما با توجه به تحقیقات دیگر ایشان، و با توجه به اسناد و مدارک یاد شده از دیگران که بن آیین های سومری را در فلات ایران دانسته اند، به نظر می رسد که بخش نخست داستان سیاوش و رسم های آغاز سال سومری ها نه اقتباس از یکدیگر بلکه برخاسته از یک اصل مشترک باشند.
از دیگر حوزه های فرهنگی داخل فلات ایران، که به اصطلاح به دوره پیش از تاریخ مربوط می شوند، در این زمینه اطلاع درخور توجهی در دست نیست، اما از دوره های پس از خاموشی این فرهنگ ها ، از هخامنشیان خبر نوروز را داریم. ایجاد مجموعه بزرگ آیینی تخت جمشید حکایت از اهمیت نوروز و گسترش رواج آن در این دوره دارد.
از دوره های بعدی تاریخ ایران نیز تا زمان معاصر در هر دوره اسناد و مدارک متعدد دال بر رواج نوروز وجود دارد، مجموعه این اسناد و مدارک بیانگر استمرار و پیوستگی رواج نوروز در دوره های مختلف تاریخی است.